�او� کارش نگاه است . نگاه دیگران را نگاه می کند و گاه اصلاح
و دیگران فقط نگاهش می کنند . اما من �او� را می بینم زلالِ زلال . گاهی اوقات آنطرف خواسته هایش را هم می بینم . به قول دانشمندان با چشن غیر مسلح ! شاید فقط من می بینم اما واضح واضح دیده می شود .
گاهی آنطرف سکوتش را ، گاهی آنطرف نبودنش را . گاهی هم نمی بینم حتی با عینک ! خوب معلوم است عیب از چشمهای من است . کاش می شد چنین مواقعی �او� نیز چشمان مرا نگاه کند حتی شده با دستگاه ...
( هر قدر پافشاری کردم برای دانستن نام دستگاهی که �او� با آن کار می کند چیزی نگفت ، نمی دانم چرا؟!)
کاش می شد همیشه نگاهش را نگاه کنم و نگاه دارم .
بعضی وقت ها که حرف می زند ، هیچ نمی فهمم . اما ... سکوتش معلم من است . من همیشه سکوتش را می شنوم. حتی گوشخراش ترین و پرسروصداترین سکوتش را . با سکوتش در گوشم زمزمه می کند ، درس می دهد ، امتحان می گیرد ، نمره می دهد ، قبول می کند ، تجدید می کند .
و چه خوب است این �گاهی� ها . همان قطار و مدارنگی ها .
باید سعی کنم حواسم جمع باشد و معلمم را با نمره هایم راضی کنم.
10842 بازدید
5 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
11 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian