دوستی می گفت زندگی قطاری است که از یک مبدا تا یک مقصد بدون هیچ ایستگاهی ناگزیر پیش می رود .
اما من می گویم زندگی قطاری است که از سرزمینهای مدادرنگی می گذرد ، گاهی زرد است ، گاهی قرمز ، گاهی آبی ، سیاه و ... در نهایت سفید !
و چه ساده اند انسانهایی که به یک رنگ دل می بندند و به سرزمین بعدی امید ندارند . دلم به حالشان می سوزد .
گاهی خسته بودن هم احساس خوبی است ، حواس آدم را جمع می کند !! اینکه بعضي اوقات به هیچ چیز فکر نکنیم برای زندگی لازم است . همان رنگ وسط مدادرنگی : آبی ! ترش مزه !!
گاهي سرشار از انرژي هستي ، پربودن ، تحرك : نارنجي !
گاه چشمانت بسته است و جز �سياهي� هيچ نمي بيني !
گاه شادابي و سرزندگي �سبز� وارد زندگي ات مي شود !
و گاه احساس وجودت را پر مي كند ؛ كاملا �دلزده� اي : قرمز !
و در نهايت �سفيدي� كه آرامش و لذت زندگي به تو مي دهد.
بزرگم که متنفر بود از روزمرگی زندگی می گفت :
�مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود . مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه به آب دادن گلهای باغچه تبدیل شود�
همو خجالت می کشید به چشمانی که عاشق درمانده آن بود عاشقانه نگاه کند و من خجالت می کشم درماندگی ام را به چشمان �او� بنمایانم .
راستش وجدان درد دارم !
که �او� در جستجوي لحظه هاي سبز قطار زندگي باشد و من حتي سبز را هم نشناسم !!
تصميم دارم همه رنگهاي زندگي ام را احساس كنم ...
10839 بازدید
2 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
8 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian